۲۳ اسفند سالروز اولین حمله موشکی ایران به بغداد در دوران دفاع مقدس است.
به گزارش «تابناک»، سرلشکر محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دفاع مقدس درباره شروع فعالیت موشکی ایران میگوید: وقتی موشک های صدام بُرد بیشتری پیدا کرد و تعداد آن هم زیادتر شد، مردم فشار آوردند که باید جواب موشک آنها را با موشک بدهیم. از طرف دیگر، خود ما هم به همین نتیجه رسیدیم که دیگر با توپخانه نمی توانیم کاری بکنیم لذا اولین بار تصمیم گرفتیم روی پای خودمان بایستیم. منتها کار خیلی سختی بود چون در زمان شاه هیچ دانشی از موشک به ایران نداده بودند. انقلاب هم که شد هیچی دستمان نبود. نه برادران ارتش اطلاع داشتند و نه ما در سپاه. اولین تلاشمان این شد که بتوانیم از کشورهایی که در آن زمان با ما رابطه دوستانه داشتند مثل لیبی موشک وارد کنیم.
پیش خودم گفتم که حالا فرض کنیم موشک هم آمد، ما که نمی توانیم زدن موشک را به دست دیگران بدهیم باید خودمان بزنیم لذا ما یک واحد موشکی می خواهیم.
لازمه شروع کار موشکی این بود که ما یک تیمی را انتخاب بکنیم که بروند و آموزش ببینند. فردی که من انتخاب کردم، شهید حسن طهرانی مقدم بود چون هم در آتش خمپاره و هم آتش توپخانه موفق بود و هم استعداد و نبوغ خوبی داشت.
برای ایشان یک حکم زدیم و گفتیم شما باید بروید واحد موشکی سپاه را درست کنید و واحد توپخانه را هم تحویل آقای شفیع زاده بدهید. او هم آمد به سمت واحد موشکی و عجیب هم بود چون خیلی برای توپخانه زحمت کشید ولی خیلی سبکبال بود و دلبستگی زیادی نشان نداد.
به ذهن من این آمد که بهترین کار این است که ما دوتا موضوع را همزمان انجام بدهیم آقای رفیق دوست را بفرستیم پیش قذافی موشک ها را بیاورد و با سوریه هم صحبت کنیم تا حسن را بفرستیم آنجا آموزش ببیند ولی دو تا کشور هم نفهمند ما چه کار میکنیم.
سوریه برای آموزش دادن مشکل نداشت ولی در تحویل دادن موشک اسکاد B به ما از شوروی می ترسید و ملاحظه می کرد.
قذافی هم قبول کرد که به صورت پنهان و مخفی، به صورت تکه تکه و جداگانه در چند محموله، برای ما موشک بفرستد
قذافی ۳ محموله، شامل ۳۰ فروند موشک اسکاد B و ۲ سکوی موشکی به همراه حدود ۲۰-۳۰ نفر از متخصصین موشکی خود را به ایران فرستاد و ما کار را با آنها شروع کردیم.
دی ماه همان سال (۱۳۶۳) حسن آقا و تیم همراهش هم بعد از ۳ ماه آموزش در سوریه، به کشور برگشتند. ما در آستانه عملیات بدر بودیم و عراق هم به صورت گسترده شروع به زدن شهرهای ما کرد.
برنامه عجیبی را طراحی کرده بودند و شروع کردند به تبلیغات که ما ۳۰ تا از شهرهایی که در عمق خاک ایران هستند را خواهیم زد ( ازجمله تهران، اصفهان، تبریز و…) اسم هر شهری را هم که می خواندند، یک موشک به آنجا میزدند
این تهاجم هم بیشتر با استفاده از هواپیماهای میگ ۲۵ بود که در ارتفاع بالا می آمدند و موشک های ما هم به آن نمی رسید. بعد هم کم کم با موشکهای برد بلند شروع به زدن کردند.
۲۱ اسفند ۱۳۶۳ اولین موشک ما کرکوک را زد. کرکوک منطقه نفت خیز بود و بعد از بصره بزرگ ترین چاه های نفت عراق را داشت.
پس از آن در روز ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ ما خود بغداد را با موشک های اسکاد زدیم. این پدیده برای عراق خیلی عجیب بود چون ۴ سال و نیم از جنگ میگذشت و اصلا اینها فکرش را هم نمی کردند که ایران این موشک ها را از کجا آورده است. ابتدا گفتند این عملیات خرابکاری بوده اما بعد از ۴-۵ روز مجبور به اعتراف شدند.
ما هم با این قدرت نمایی موشکی که از خودمان نشان دادیم ثابت کردیم توان رزمی و دفاعی ایران افزایش پیدا کرده است. صدام هم به نتیجه رسید که اگر بخواهد جنگ موشکی و جنگ شهرها را ادامه دهد، ایران چیزهایی دارد که ممکن است رو کند.
این مسئله در توقف جنگ شهرها و کوتاه آمدن عراق خیلی نقش داشت. بدون شک اگر قدرت نمایی موشکی ما نبود شاید ده ها هزار نفر دیگر از مردم ما شهید و زخمی می شدند.
source